آوینا محمد ابراهیمآوینا محمد ابراهیم، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
آبجی ْ مهنا « خودم»آبجی ْ مهنا « خودم»، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
داداش محمد هانی ، داداشِ آویناداداش محمد هانی ، داداشِ آوینا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
بابا ابوالفضلبابا ابوالفضل، تا این لحظه: 41 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
مامان طاهرهمامان طاهره، تا این لحظه: 38 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
مامان سکینهمامان سکینه، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
مامان عصمتمامان عصمت، تا این لحظه: 66 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
بابا عبداللهبابا عبدالله، تا این لحظه: 62 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩بابا محمد رضا ⁦🤲🏻⁩روحش شاد ⁦🤲🏻⁩، تا این لحظه: 69 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙نوشتن خاطرات قشنگ با هم بودنمان 💚🧡❤️💙، تا این لحظه: 3 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

یه روزی یه آبجی ...

⭐🌈

سینما + پیشرفت کانال

این هفته رفتیم تهران و مامان عصمت که چند وقت پیش مون بود رو رسوندیم. این چند وقته عمه صفیه اینا چند بار اومدن خونه مون که به خیلی خوش گذشت ولی خب برای بزرگتر ها پر از استرس بود چون عمه صفیه خورده بود زمین و به راحتی نمی تونست راه بره . خلاصه که بعد کلی عکس و دکتر رفتن مشخص شد که یه شکستگی کوچولو داره و یه پارگی که فقط با استراحت خوب میشه ، ایشالا که زودتر خوب بشن. وقتی رفتیم تهران طبق وعده ای که بابا داده بود تصمیم گرفتیم بریم سینما ، محمد هانی که شهر گربه ها رو انتخاب کرد (البته نمی شه گفت انتخاب چون هیچ فیلم کودک دیگه ای اکران نشده بود 🤭)و من هم همینطور که می رفتم تو سایت سینما تیکت گفتم فیلم خوب که امسال زیاده ، یا مرد باز...
17 بهمن 1400

تولد+روزمرگی

اول اینکه آوینا چند وقتی میره مهد کودک و مهد کودک جدیدش نزدیک خونمونه ، محمدهانی هم با مامان می‌ره کلاس خطاطی❤️ تولد محمد هانی هم ۲۳ بود که با تأخیر ۳۰ام گرفتیم ، تولد خوبی بود . هدایا : از طرف آوینا ، دستکش من، مکعب بازی مامان عصمت، لباس فوتبال دایی و زندایی، ست رکابی و شرتک مامان سکینه و بابایی، پول خاله و عمو مقداد، پول مامان و بابا، پول که پول هات رو جمع کردی و یه کوادکوپتر (پهپاد) گرفتی. فردای تولد هم مهمونی بود خونه مامان سکینه ، که زندایی عباس (زندایی عصمت) اینا اومدن با بچه هاش(خاله مریم و عمو مهدی هم اومدن)، خلاصه که خوشگذشت ، بعد مهمونی هم رفتیم خونه عمو سعید که ف...
3 بهمن 1400
1